من و شیرین

جمع دو نفرمون قراره سه نفره بشه...

دیروز هم مشخص شد که دختر نازمون هست :)

پ.ن : آخرین پست این وبلاگ مال ۵ سال پیش بود!!!

عشق تو

تمرینی است برای

عشق به 

الله

چقدر جالب شد

شیرین- 40 :)

یعنی یک چله نشستم و از تو نوشتم تا اینکه پدیدار شدی

و حالا باید خواند:

با من صنما دل یک دله کن

گرسر ننهم آن‌گه گله کن

مجنون شده‌ام از بهر خدا

زان زلف خوشت یک سلسله کن

سی پاره به کف در چله شدی

سی پاره منم ترک چله کن

ای مطرب دل زان نغمه خوش

این مغز مرا پرمشغله کن

پ.ن:

تاریخ عقد: ۹۶/۵/۷ 

ماه رمضان است و سفارش به دعا...

خصوصا دعا در حق دیگران که مستجابه :)

.

.

.

خدایا دختر مردم رو در اسرع وقت از تجرد نجات بده :)

حالم شبیه شانه ی بیچاره ایست که

در لابه لای موی تو گم کرده راه را

چشم هایت بادام

گونه هایت گردو

خنده هایت پسته

ظرف آجیل شب عید همان صورت توست!

سال نو مبارک 

امید که این سال، انتظار به پایان رسد.

هزار جهد بکردم...

بالاخره بعد از سال ها و ماه ها، به لطف خدا و با جهد و تلاش بی وقفه، رضایت خانواده از جهت مالی حاصل شد :/

دیگر می توانی رخ بنمایی شیرین من :)

پ.ن: 

نکند تو همین دختر عسل فروش همسایه بغلی هستی؟! من که ندیدمت هنوز. شاید از بس عسل خورده ای شیرین شدی :)

شیرین من

تو نه چشمی

نه لبی

نه این اندامی

تو همه این ها هستی و هیچ کدام این ها نیستی

و این نیستی پررنگ تر از آن هستی است

هم هستی ات و هم نیستی ات را دوست دارم

چون هر دوی آن ها یعنی شیرین :)

پ.ن:

رنج فراق هست و امید وصال نیست

این"هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود!