من و شیرین

داستان رشد ما

شیرین-34

هم شیرینی

هم بانمک

مثل سرم های 2/3 1/3 این بیمارستان

باز دکتر را صدا می زنم که با تو مداوایم کند

تبسم تو ملیح است و صحبتت شیرین

گمانم از نمک و قند آفریده شدی...

۰ نظر

شیرین-33

شیرین، دیروز رفتم آشپزخانه بیمارستان و طبق معمول شروع کردم از پیمانکار اشکال گرفتن مخصوصا برنجش که برنج خارجی رو میریزه توی گونی برنج ایرانی میاره! قبلا هم سرپوشیده می گفت ولی این بار رک گفت چک سفیدامضاء بهت میدم هر چقدر دوست داری توش بنویس، همین امروز برو از بانک وصول کن و دیگه بهمون گیر نده!

راحت می تونستم حدود سی میلیون ازش بگیرم ولی من حتی خیال و وسوسه اش هم نداشتم. گفتم غذات رو طبق قراداد درست کن تا بهت گیر ندم.

برای یکی از دوستان تعریف کردم آفرین گفت و تشویقم کرد ولی خب من اصلا اهل این جور خلاف ها نیستم.

پول حلال درآوردن هم سخت و وقت گیره و این باعث شده ما دیر به هم برسیم :(

۳ نظر

شیرین-32

سلام شیرین

شیرین؟ حالا تو واقعا شیرین هستی؟ ولی فکر نکنم! تو هم یکی مثل همه همچنان که من یکی مثل همه! چرا تو باید متفاوت باشی؟ چه لزومی داره شیرین باشی؟ شاید فقط گاهی شیرین باشی، گاهی هم تند، گاهس هم شور، گاهی هم ملس!!! نه؟ دیگه بهم ثابت شده هیچ چیز ثابت نیست، همه چیز متغیره جز خدا.

۳ نظر

شیرین-31

فقط...


گاهی

بی تو آنقدر بی توام

که بی تو

هر چه می گردم دنیا نیست

هر چه می بینم دنیا نیست

هر چه می میرم دنیا نیست

نه بگو، نه بشنو، نه بیا

فقط 

ولی 

بیا

۰ نظر

شیرین-30

دودمان


وقتی خودت نیستی

گور پدر بچه هایت!

.

.

.

حالا که تو با شعر من این گونه غریبی

گور پدر قافیه گر بی "تو" ردیف است!

۰ نظر

من-21

تهمت 

سلام شیرین

نبودی ببینی دیروز توی بیمارستان چه تهمت هایی بهم زدند :(

حتی ممکنه پام رو به دادگاه تخلفات اداری باز کنند!  

نمی خوام تعریف کنم فقط خواستم بگم ببخش اگه داره فاصله میفته بینمون :( چه از لحاظ اقتصادی که کارکردم رو صفر رد می کنند و اضافه کاری هایی که دیگه نمیرم و چه از لحاظ سابقه بدی که ممکنه برام بتراشند و در موقعیت شغلی آینده ام تاثیرگذار باشه :)

۱ نظر

شیرین-29

فرصت


من از تو دور نیستم

فقط کمی عقب ایستاده ام

تا این رابطه رشد کند

تا فرصتی برای تو فراهم شود

و فرصتی برای من...

پ.ن: در جست و جوی تو...

۲ نظر

شیرین-28

همه چیز هست

جز تو

.

.

.

فرقی نداشت دیشب و امشب برای من 

جز آنکه بر نبود تو یک شب اضافه شد

۱ نظر

من-20

وصیت نامه


بسم الله الرحمن الرحیم 

   به نام تنها کسی که رحمان است یعنی "می دهد" در حالی که دیگران، همه و همه "می گیرند". چه مالت را چه محبتت را چه خودت را و چه... آری، همگی اخاذ هستند. بر فرض این هم که بدهند، داده هایشان با منت و دنیوی است و می دهند تا بگیرند. به نام تنها کسی که ما را برای خودمان می خواهد نه برای خودش چرا که او بی نیاز است.

در حالی دارم وصیت نامه ام را می نویسم که نه می دانم تا کی عمر خواهم کرد، 1 روز دیگر، 1 سال دیگر و یا 10 سال دیگر؟ البته حس غریبی می گوید زود خواهد بود. و نه می دانم کیفیت مرگم چگونه خواهد بود، سکته، تصادف، قتل، مرگی آرام؟ و یا بهترین مرگ و زیباترین آرزو یعنی شهادت؟!

وقتی از سر قبرها می گذری و کم نمی بینی که بر سنگ آن نقش بسته که: «جوان ناکام»، دلت آرام نمی گیرد که نکند ناکام بعدی من باشم؟ و البته با یک حساب دو دو تا چهارتا راحت می توان احتمالش را سنجید. جوان ناکام!... بعضی کام را گزیدن لب لعل محبوب می دانند و بعضی هم زیارت قبر حسین(علیه السلام). با اینگونه محاسبات قطعا ناکام حساب می شوم اما بدون شک دنیا آخر خط نبوده و نخواهد بود چرا که این  23سال یا حتی 120 سال، اول خط است و کام ها و ناکامی ها تازه بعد از مرگ- این تولد دوباره- شروع خواهند شد و در ابدیت آدمی استمرار خواهد یافت. خداوند مهربان همه ما را به کام حقیقی برساند.

در ابتدا می خواهم تشکر کنم از تمامی پیامبران از آدم تا حضرت رسول(صل الله علیهم اجمعین) و حضرت امیر و زهرای مرضیه و تمامی ائمه و اولیاء و شهدا و مومنین و پدر و مادرم و اساتید و دوستانم، همه آن هایی که چون شمعی سوختند تا نور اسلام و علم و اخلاق و ایمان به من برسد. سلام خداوند بر همه آن ها.

من خودم را در این دنیا پست تر از همه می بینم. چه معیار برتری را دارایی ها و عمل ها بدانیم و چه معیار برتری و بزرگی را نسبت عمل ها به استعدادها بدانیم، در هر دو صورت کوچکترین خلق خدا خواهم بود. امید است خداوند غفار به این پست حقیر رحم کند.

سعی داشتم که در اوایل جوانی ازدواج کنم تا هم پاسخی باشد بر نیازها و استعدادهای سرشار انسانی و هم وسیله ای جهت ایجاد آزادی و هم کمکی جهت طاعت خدا. سعیم را کردم اما نشد و یا بهتر بگویم بعضی ها نخواستند، چه فرقی می کند چه کسی؟ خانواده جامعه اقتصاد فرهنگ شیطان دنیا نفس خلق یا... خلاصه که همگی دست به دست هم دادند تا بر وسعت تنهایی هایم روز به روز افزوده شود. اما قطعا خدا بهترین مونس تنهایی است.

هدف دیگری که در این دنیا داشتم طبیب سنتی شدن بود و یا به طور دقیق تر حکیم شدن به معنای فراگیری حکمت نظری و عملی و کاربردی کردن آن تا حد امکان. و همه این ها به نیت فراهم کردن مقدماتی برای رسیدن همه بندگان خدا به عبودیت که هدف غایی خلقت است.

فعلا در حال انجام خدمت مقدس سربازی ام و برای زود ازدواج کردن و تشکیل خانواده دادن. باید زودتر وارد بازار کار شوم و تلاشم را در زمینه اقتصادی در حد توانم انجام دهم. و الله یرزق من یشاء بغیر حساب...

تا از قلم نیفتاده بگویم اگر لطف کنید 3 سال نمازهای قضایم را بخوانید، در قبر و قیامت ان شاءالله کمی راحت تر خواهم بود. این 3 سال بیشتر مربوط به اوایل بلوغم می شود. در ضمن 232 روز، روزه بدهکارم که به واسطه عهد و قسم برایم واجب شده است. خیلی ممنون اگر این روزه ها را هم بگیرید به علاوه کفاره یک روزه.

و اما وصیت های سنگ قبرم: به جای تاریخ فوت بنویسید: «تولدی دوباره». چون که در واقع، زندگی اصلی بعد از مرگ است. این جمله را هم در بالای سنگ بنویسید: «کأن الدنیا لم تکن و کأن الآخره لم تزل». جمله ای است از اباعبدالله علیه السلام خطاب به محمد حنفیه، یعنی دنیا اینقدر کوتاه است که انگار اصلا نبوده و نیست و آخرت برعکس.

خوب است کمی فکر کنیم و این جمله را سرلوحه زندگیمان قرار دهیم! به راستی چیزی که اصلا نیست چقدر ارزش دل بستن دارد؟! ارزش دارد دلی را بشکنیم؟! ارزش دارد حتی یک دروغ بگوییم؟! ارزش دارد از خدا رو برگردانیم و به غیر خدا رو بیندازیم؟!

حلالم کنید...

.

.

.

خداحافظتان

یا علی مدد

الحقیر بهنام نوری

تابستان 23 سالگی - مرداد ماه 1395

۱ نظر

شیرین-27

سالاد :)

قول بده شب ها سالاد کاهو با سس هزارجزیره درست کنی...

۱ نظر

من-19

آدمی با حب ذات آفریده شده است

و غریزه بهتر طلبی دارد

از یک جایی به بعد

رشد نامیسر می شود

و انتخاب انسان می شود بین بد و بدتر

جهنم کوچک بهتر از جهنم بزرگ است

و این، جواز خودکشی است


پ.ن: نمی دانم چرا با این جواز، خودکشی نمی کنم... خدایا مرا زودتر به جهنم ببر!

۹ نظر

من-18

فرم داماد


صفحه ای سفید

که در آن نوشته

قلبی پر از عشق

.

.

.

خواهانی نبود؟!

کم کم دارم ناامید می شوم از ازدواج

اگه تا چند هفته دیگه فرجی نشد

کلا بی خیال میشم

اضافه کارامم خیلی کمتر می کنم

پول هام رو خرج می کنم

پس انداز هم تعطیل

من یک باینری ام :/

۵ نظر

من-17

از دری فقر آمد

از در یگر، ایمان رفت


هم اتاقیم میگه: چند وقته دوست دختر نداشتم برم یکی رو پیدا کنم دوتا دختر میان کارآموزی تو مرکزمون باید به یکیشون پیشنهاد بدم.


میگم برو ازدواج کن


میگه: زن گرفتن پول میخواد


پ.ن: وضعیت خودم و دوستم رو می بینم پیش خودم میگم بهشت مال پولدارهاست. ما اگه پول داشتیم حداقل یه سری گناه ها رو انجام نمی دادیم.

۱ نظر

شیرین-26

بدون تو


سلام شیرین

خوبی؟

میگم از بس نیومدی حالا به جای اینکه کنار هم بخوابیم، قراره فردا از خوابگاه دانشجویی بیرونم کنند و برم بیمارستان اتاق ایزوله تنفسی که تا چند روز پیش ICU بود، کنار ارواح مردگان بخوابم!

اتاق ایزوله تنفسی یعنی جایی که بیمارهای واگیردار رو قرنطینه می کنند. نه پنجره ای به بیرون داره و نه...

کنار بخش نوزادان و زایشگاه هم هست :|

ارواح مردگان ICU هم اونجا همنشینم هستند :|


پدرنوشت(امروز): اینقدر حرف ازدواج نزن بووووووق


مادرنوشت(امروز): موقع ازدواجت که بشه همه چی خود به خود جور میشه. سربازیت تموم بشه، کارت مشخص بشه، حقوق ثابتی داشته باشی و...


پ.ن:

چاره‌ها رفت ز دست دل بیچاره من

تو بیا چارهٔ من شو که تویی چاره من...

۷ نظر

من-16

آغوش


این شب ها که آغوش تو نیست

با شیطان هم آغوش می شوم

۱ نظر
درباره من
در حضور مبارکت ای عشق
کفرگویی چقدر شیرین است !
"وحده لا اله الا...." تو...
تو دقیقا خود خداوندی !
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان