من و شیرین

داستان رشد ما

شیرین-3

از گل سرخ لبت، زنبور می‌گیرد عسل

اقتدا کن بوسه را؛ حَیِّ عَلی خـَیر العَمَل


ترسیدم شعرهایی که از خیلی وقته درباره این موضوع جمع کردم یه دفع از گوشیم پاک بشه. گفتم یه جا اینجا بنویسمش برای روز مبدا ;-)


1

وقتی  که گرفته است دلی واجب عینی است

بوسیدن پیشانی معشوق در آغوش

2

یک بوسه زدی بر منو جانم به لب آمد

یک بوس دگر، کار تمام است به والله

ادامه مطلب ۱۱ نظر
درباره من
در حضور مبارکت ای عشق
کفرگویی چقدر شیرین است !
"وحده لا اله الا...." تو...
تو دقیقا خود خداوندی !
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان