برنامه ریزی سال نو
سال نو ام را می خواهم از 20 فروردین شروع کنم؛ از روز تولدم :)
یک هفته در خلوت شب های پادگان وقت دارم که فکر کنم، از گذشته جمع بندی مختصری داشته باشم، نوشتن دفتر خاطراتم را شروع کنم، و برنامه ریزی کنم برای آینده.
بعد از هدف های کلان و کلی، نوبت ریزکردن هدف هاست. و هدف اول قطعا شیرین است و فراهم سازی مقدمات وصل که مهم ترینش اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل می باشد بلکه حداقل خانواده راضی شوند و عملیات کاوش شیرین را شروع کنند! اگرچه تکیه من بر وسیله ساز است و اگر خانواده هم آستین بالا نزنند، من ناامید نخواهم شد.
البته تا آخر فروردین نرسد و محل خدمتم معلوم نشود، برنامه ریزی دقیقی نمی توان داشت. قسمت مهمی از برنامه ریزی می افتد برای آن موقع. چون خیلی فرق می کند که کجا باشم. به احتمال زیاد استان همدان هستم ولی اینکه چه شهری باشد، شرایط را تعیین می کند که از بعدازظهرها و شب هایم که وقتم آزاد است، چگونه استفاده کنم مخصوصا فعالیت اقتصادی.
همیشه در برنامه ریزی مخصوصا بعد اخلاقی، یک دوگانگی درگیرم می کند؛
وقتی به خودم نگاه می کنم و عمق حقارتم و حجم ضعفم و وسعت کفرهایم، تغییرات سریع را غیرممکن می دانم چرا که تا خودم نخواهم خوب بودن را انتخاب کنم کار درست نمی شود.
اما از طرف دیگر، وقتی به خدا نگاه می کنم و لطف بی کران و رحمت وافر و کرامت فراگیرش، امیدم شعله ور می شود و از خودش عاجزانه می خواهم که مرا به حال خودم واگذار نکند، به فقر و کفر و ضعف و بیچارگی ام رحم کند و یاری ام کند قدم اول را در راه تقربش بگذارم تا خودش قدم های بی شماری به سویم بیاید.
و وفقنا لما تحب و ترضی...
روبروی پادگان
95/1/14