من و شیرین

داستان رشد ما

شیرین-15

دعا کن


باز با خوف و رجا سوی تو می آیم من
دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دلتنگ ام...

.

.

.

همیشه دلهره دارم از این به هم نرسیدن

کسی سراغ نداری تو را به من برساند

.

.

.

بگو به هرکه رسیدی دعا کند ما را 

مگر من و تو به زور دعا به هم برسیم...

۴ نظر
♥ عاشق مادر سادات (س) ♥
۲۱ ارديبهشت ۱۰:۳۹
عاقبت بخیر بشین،شیرین هم به زودی پیداش بشه!

#مگر به زور دعآ،التمآس دعآ

بیچاره تر از عاشقِ بی صبر کجاست ؟...

پاسخ :

:)
چشم به راهم ...
۲۰ ارديبهشت ۲۰:۴۶

به هر طرف که نظر می‌کنم به جز او نیست

و گر نه چشم من آن قدر نیز کم‌سو نیست...

(علیرضا بدیع)

آبجی خانوم
۲۰ ارديبهشت ۲۰:۳۷
خدایا به حق این شب عزیز شیرین ایشون رو و خاتون اوشون رو و بانوی اون یکی شون رو به هرکدومشون برسون

کلا همه رو با هم ی جا دعا کردم صرفه جویی بشه
Samira ..
۲۰ ارديبهشت ۲۰:۲۹
به زور دعا:)
دعا..
مگه اینکه از دعا کردنم خسته شی:)
گاهی حس میکنی حرفای قشنگ فقط قشنگن:)

پاسخ :

:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
در حضور مبارکت ای عشق
کفرگویی چقدر شیرین است !
"وحده لا اله الا...." تو...
تو دقیقا خود خداوندی !
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان