من و شیرین

داستان رشد ما

شیرین-11

فراق


دانی که 

چه ها 

چه ها 

چه ها 

می خواهم؟

وصل تو من بی سر و پا می‌خواهم

فریاد و فغان و ناله‌ام دانی چیست؟

یعنی که 

تو را 

تو را 

تو را 

می‌خواهم

#ابوسعید_ابوالخیر

پ.ن: خدایا :'( من بی سر و پا :'(

۴ نظر
عین نون
۲۴ ارديبهشت ۲۳:۴۰
اگر شهر ما تنها یه افتخار داشته باشه 
اونم تاریخشه
#زادگاه ابوسعی ابوالخیر

پاسخ :

:)
♥ عاشق مادر سادات (س) ♥
۰۸ ارديبهشت ۱۵:۴۲
اَسرارِ غَمَش گُفتَم دَر سینه نَهان دارَم ...

 رُسوایِ جَهانَم کَرد، این رَنگ پَریدَن ها...

+شعرزیبا و پُر از درد :(

پاسخ :

:(
آبجی خانوم
۰۸ ارديبهشت ۰۱:۵۱
قشنگ بود ...

پاسخ :

فشنگ هم بود :(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
در حضور مبارکت ای عشق
کفرگویی چقدر شیرین است !
"وحده لا اله الا...." تو...
تو دقیقا خود خداوندی !
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان