من و شیرین

داستان رشد ما

شیرین-1

ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت

بر سینه می فشارمت، اما ندارمت


ای آسمان من که سراسر ستاره ای

تا صبح می شمارمت، اما ندارمت


در عالم خیال خودم چون چراغ اشک

بر دیده می گذارمت، اما ندارمت


می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان

در باغ دل بکارمت، اما ندارمت


می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل

بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت


پ.ن: می دانم که تو هم منتظر منی. یک قدم من می آیم یک قدم هم تو بیا تا فاصله ها کمتر شود.

۴ نظر
چشم به راهم ...
۰۱ ارديبهشت ۲۱:۵۶
پ.ن جالب بود!

پاسخ :

اگر بگذارند...
ههـــ ـــــ
۰۲ فروردين ۲۳:۵۲

ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب

وصیت می‌کنم باشید از من با خبر امشب

khanomi ..
۰۲ فروردين ۲۰:۴۳
چه جالب بود..
میگم درخت جان بشه دخترجان جالب ترنیست؟!

پاسخ :

:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
درباره من
در حضور مبارکت ای عشق
کفرگویی چقدر شیرین است !
"وحده لا اله الا...." تو...
تو دقیقا خود خداوندی !
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان